Subscribe News Feed Subscribe Comments

ایستاده مردن

قبل از شروع یه عذر خواهی کنم به خاطر اینکه یه مقدار مطالب اینجا پراکنده ست. خوب چندتا احتمال وجود داره: ۱. اینکه من آدمی هستم با ذهنی پراکنده. ۲.من یه نویسنده حرفه ای نیستم و نمی تونم یا حداقل فعلا نمیتونم رو یه خط حرکت کنم. ۳.نوشته هام حالت اون لحظه ایه که درش هستم بنابر این مثل خودم یه نمودار سینوسی داره. شما فکر می کنید کدومه؟ نه جدی نمی خواستم نظر سنجی کنم ولی خوب پیش اومد نظرتون رو بهم بگین و اگه احتمال دیگه ای رو هم مد نظر دارین بگین.

بگذریم... بعد از این مقدمه طولانی بریم سر اصل مطلب:

به نظر من ۲دسته آدم وجود داره: ۱. اونهایی که در برابر مشکلاتشون خم میشن. ۲.اونهایی که با مشکلاتشون خرد میشن. (البته نه هر مشکل ریز و درشتی ها)

من دسته دوم رو می پسندم. میدونین آدمهایی که در برابر مشکلات خم میشن همیشه در تمام عمر اون درد رو حس می کنن. اینکه کوتاه بیان، بپذیرن، یا چه میدونم این قضیه که حالا این بار نشد یه بار دیگه این رفت یکی دیگه، اون باخت یه بازی دیگه. به من حال نمیده. من دوست دارم هر کاری میکنم تا ته خطش برم تا آخر آخرش حتی اگه به قیمت نابودیم تموم بشه. من به صفر یا صد معتقدم اعداد بین این دوتا راضیم نمیکنه. میدونین خرد شدن رو بعضی وقتها خیلی می پسندم چون همیشه معتقدم بهترین و قشنگترین برجها از ویرانه ساختمونها ساخته میشن این بار قشنگ تر و محکم تر ولی فکر می کنم برج پیزا محکوم به اینه که تا ابد کج بمونه چون پذیرفته که روی اون خاک بنای صاف بوجود نمیاد. بعضی وقتها سوختن بهتر از زنده موندنه چون شاید از اون خاکستر یه ققنوس تازه متولد بشه. من معتقدم به اینکه میشه با یه روز زندگی سالها زندگی کرد و خوش بود و این بهتره تا سالها زندگی کرد و یک روز هم خوش نبود. آلبرت کامو میگه: ایستاده مردن بهتر از زانو زده زیستن است

ببخشید اگر منظورم رو نتونستم برسونم.

پ.ن: یه قول معروف هم از ایستوود کبیر هست که میگه: آدمها دو دسته هستن، یک اونهایی که سلاح دستشونه و دو اونهایی که قبر رو میکنن.

0 comments:

 
سزار | TNB