Subscribe News Feed Subscribe Comments

مرگ-2

مرگ اگر مرد است، آید پیش من / تا کشم خوش در کنارش تنگ تنگ
من از او جامی برم خوش رنگ و بو / او زمن دلقی ستاند رنگ رنگ

طلا



چند وقته از هرجا که رد می شم یک تکه کاغذ روی دیوار می بینم که نوشته شده: یک قطعه طلا پیدا شده...
نمی دونم یا من حساس شدم یا همه ی مردم طلای خودشون و گم کردن.
پ.ن: بدون شرح!

قانون-5

قانون پنجم: فرزندم، سیاهی شب فاتح سپیدی روز است.

پ.ن: کسی که جمله ی بالا را برای من نوشت در آخرش اضافه کرد: و بالعکس. اما قانون من همانی است که نوشتم. شما... هرکدام که دوست دارید.

سلامتی همه

هی کافه چی، امشب هر کس اومد اینجا مهمون من...

باختن

باختن، باختن. برای همه ناراحت کننده. هم برای تماشاچی، هم برای بازیکنها. تماشاچی اما در طول مسابقه گاهی تشویق می کنه، گاهی سرد میشه و گاهی هم فحش میده. اما برای اونی که توی زمینه...
خیلی سخته... اونی که تو زمین مثل سگ دوییده، زمین خورده، با بی حس کننده ادامه داده... باختن برای اون خیلی فرق می کنه. وقتی از همه چیز مایه گذاشتی... شاید اگر همون اول راه، توی گروهی حذف بشی دردش هم کمتر باشه اما تو فینال...
مرد می خواد که بعد باخت بایسته و بگه: عیب نداره... چهار سال بعد، جام بعد جبران می کنم...

قانون-4

قانون چهارم: هیچ وقت آخرین تیر و شلیک نکن. همیشه حداقل یک تیر و نگه دار.
تیر توی خشاب یعنی داشتن چند راه حل، حتی اگر آخرش توی مغز خودت شلیک بشه. گاهی وقت ها یک تیر توی مغزت هم میتونه بهترین راه باشه.

داره سخت میگذره

شد ۱۵ روز.

عاشورا

نه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشت
نه سیدالشهدا برجدال طاقت داشت
هوا زجور مخالف چو قیر گون گردید
عزیز فاطمه از اسب سرنگون گردید
بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد
اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد
 
سزار | TNB