Subscribe News Feed Subscribe Comments

ماییم اهالی گولن!!

پیش نوشت ۱: اول علت حرکت دیشبم راجع به ننوشتن شعر دوم رو بگم. من رئال نوشتن رو دوست دارم. اصولا چیزی از نوشته هام رو خط نمیزنم مگر اینکه غلط املایی یا معنایی داشته باشه. دیشبم ابتدا که شروع کردم می خواستم جفت شعر ها رو بنویسم اما در آخر متن به این نتیجه رسیدم که ننویسم پس جمله ابتدایی رو تصحیح نکردم.

پیش نوشت۲: دیشب از تنبلی اینکه به این مطلب فکر نکنم و چون این یه مقدار طولانی تره ننویسمش یه چیز تازه به ذهنم رسید که اونو بنویسم اما نه حرفیه که زده شده و باید بهش عمل کرد.

اما بریم سر اصل مطلب:

این مطلب همونطور که از عنوانش برمیاد یه فکر قدیمیه یه حرفی که خیلی دلم می خواست یه روز یه جا بنویسم. برای گفتن و نوشتنش تا مرز وبلاگ نویسی اومدم بعد پیش خودم گفتم برای سایت داداشم که یکی دو باری قبل تر هم براش چیزهایی نوشته بودم بنویسم اما نشد. اما الان با شنیدن این آهنگ بازم فکرش به سرم افتاد.

نمیدونم تئاتر "ملاقات با بانوی سالخورده" رو دیدین یا نه. تئاتر تحسین شده ای که اگر دیده باشین همون اول متوجه می شین که عنوان، یکی از دیالوگهای نمایشه. جالب بود مردم گولن همواره به تاریخشون افتخار میکردن به اینکه گوته یک شب در این شهر خوابیده، به اینکه ما در گذشته چه مفاخری داشتیم، به اینکه ما در گذشته چه شهر پر رونقی داشتیم و به اینکه ماییم اهالی گولن. شباهت غریبی دارن مردم این شهر با ما. مایی که به گذشته خودمون خیلی می بالیم اما آینده؟ حرفشو نزن. سالی که گذشت سال مولانا بود و ما فقط به این بسنده کردیم که از مولانا شعار ایرانی بودنش رو بدیم بدون اینکه به فکر تربیت مولانا ها باشیم. راستی در چند قرن گذشته چندتا مولانا، حافظ یا امثالشون داشتیم. البته خوشبختانه به واسطه موجی که چند سال قبل از انقلاب به دلایلی بوجود امد چندتا شاعر خوب هم پیدا شدن اما متاسفانه امروز... بعضی وقتها یکی برات شعری می خونه که تو در تمام مدت داری فکر می کنی این طرف چرا داره وقتت رو با این مزخرفاتی که هیچ ازش سر در نمیاری تلف می کنه و در آخر نظرت رو راجع به چیزی که یک کلمه هم از مفهومش رو نفهمیدی می پرسه و چون اون طرف مقابل آدم رودربایستی داری هست تو هم زبان به تعریف می چرخانی. این جور موقع ها متوسل میشم به اون تکه کلام معروف مهران مدیری که: "به به ... خیلی ممنونم...". این راجع به شعر راجع به علوم و سیاست هم که دیگه چیز گفتنی باقی نمونده، اخلاقیات هم که شده واژه غریب و نا مأنوس. اگر مقداری مؤدب باشی می شی آدم یخ و تفلون پس برای اینکه رسوا شدن رو نمی پسندی هم رنگ جماعت میشی.

اصلا یه چیز دیگه، آقا کی گفته مولانا یا فردوسی ایرانی بودن؟ دلیلتون چیه؟ مولانا طرفای بلخ به دنیا اومد در قونیه هم دار فانی رو وداع گفت. فردوسی هم که اهل تاجیکستانه پس چی شد؟ چون اون موقع اونجا قلمرو ایران بوده این حرف و می زنید؟ مگه نمیدونید ما چند قرن جزیی از حکومت عباسیان بودیم؟ پس مفاخر اون دوره عرب بودن؟ یا چون به خاطر فارسی نویسی اونها چنین حرفی می زنید؟ پس باید خدمتتون عرض کنم بیشتر نوشته های ابن سینا (که ما با حتی اسم عربی ابن یا ابو علی میشناسیمش) و همچنین ابو ریحان (به اسم این یکی هم دقت شود) عربی هستن. پس اونها هم ایرانی نیستن. درست نیست؟ نه درست نیست چون ما به خاطر مکتب و فرهنگی که اونها توش بزرگ شدن و پرورش پیدا کردن که همون فرهنگ اصیل ایرانیه فریاد می زنیم که اونها ایرانین. ولی دوستان به قول گذشتگانمون "به عمل کاربرآید به سخندانی نیست". البته فعلا که...

یک بار دیگه عنوان رو بخونید: ماییم اهالی گولن (با تاکید بر روی ماییم).

0 comments:

 
سزار | TNB