بیست و چهار ساعت مزخرفی و پشت سر گذاشتم. اینجا نوشتمش که یادم باشه. بعضی مواقع وقتی اتفاقات کوچک پشت هم ردیف شوند به غایت کلافه کننده می شود. حالا اضافه کنید به اینها ۲-۳ مورد بزرگ. در هر حال.
پ.ن: دیشب حال من هم بهتر از تو نبود رفیق ولی... این شعر و می خواستم برات بخونم اما حسش نبود. می نویسمش اینجا که اگر گذرت افتاد بخوانی و شاید حال تو بهتر شود.
حال دنیا را بپرسیدم من از فرزانه ای. گفت:
یا وهمیست، یا خوابیست، یا افسانه ای
گفتمش احوال عمر دل بگو با ما که چیست. گفت:
یا برقیست، یا شمعیست، یا پروانه ای
گفتمش اینان که می بینی به چه دل بسته اند؟ گفت:
یا مستند، یا کورند، یا دیوانه ای
0 comments:
Post a Comment