Subscribe News Feed Subscribe Comments

طلا - 2

بعد توی زندگی بعضی وقتها هم هست که آدم میره میشه حسابدار توی یک طلا فروشی. بعد درست همون موقع ها هست که آدم متوجه میشه این طلا عجب چیز با ارزشیه. بعدش هم لابد هی درگیر میش به بالا و پایین شدنش. و تازه اون موقع متوجه میشی که تو این بازار داغون سرمایه گذاری روی طلا چقدر مطمئنه. که می فهمی هرکسی سرمایه ی زندگیش و داد و طلا خرید ضرر نکرد. که هرروز که میگذره ارزشش بیشتر میشه که کمتر نمیشه. یعنی تو هم طلا رو داری و لذتش و می بری و هم سرمایه ات میشه.
حالا یکسری هم این وسط پیدا میشن که میگن طلا بعد یه مدت دل آدم و میزنه و هر طلایی از پشت ویترین قشنگه. این ها میگن اگر طلا از پشت ویترین در اومد خیلی زود دلخراب و کثیف میشه و خلاصه خسته کننده. اما حالا می فهمی که که اگر همین طلا رو یه دستمال بهش بکشی و اگر بعد چند وقت از سر محبت یه آبکاری بهش بکنی طلات همیشه درخشنده میمونه. اون چیزی که دلت و میزنه، اونی که کثیف میشه و راه برگشتی هم نداره یه بدل محضه.
بعد اینجور موقع هاست که ما هم میشینیم پیش خودمون فکر می کنیم که این طلا میتونه یک چیز نباشه میتونه یک شخص باشه، که هرکس میتونه طلای خودش و داشته باشه که این شخص میتونه با ارزش ترین چیز زندگیش باشه. که اگر این طلای خودت و پیدا کردی و سرمایه گذاری کردی براش مطمئن باش بازنده ی زندگی نیستی.

1 comments:

اُغلن کبیر said...

باید فکر کنیم که آیا طلا داریم؟ و اگر داریم چطور از آن مراقبت کنیم. ولی اگر نداریم چه کنیم؟
در مورد قانون شیطان‌پرستی و اون گزینه‌ی آخرش، ایشون گفته در یک جامعه‌ی آزاد نه در ایران ولی فکر می‌کنم راه‌حل ارائه شده برای ایران هم مفید واقع بشه، یعنی این واکنش طبیعی‌ست و نیازی به تئوری‌پردازی نداره.

 
سزار | TNB