Subscribe News Feed Subscribe Comments

...

قبول نیست ریرا !بیا بی خبر به خواب هفت سالگی بر گردیمغصه هامان گوشه گنجه بی کلید مشقهامان نوشته تقویم تمام مدارس در باد و عید یعنی همیشه همین فردا نه دوش و نه امروز ،تنها باریکه راهی است که می رود می رود تا بوسه ، تا نقل و پولکی تا سهم گریه از بغض آه ها ... ها ریرا !حالا جامه هایت راتا به هفت آب تمام خواهم شستصبح علی الطلوع راه خواهیم افتاد می رویم اما نه دورتر از نرگس و رویای بی گذر باد اگر آمدشناسنامه هامان برای او باران اگر آمد چشمهامان برای او تنها دعا کن کسی لای کتاب کهنه را نگشایدمن از حدیث دیو ودوری از تو می ترسم ... ریرا !
معلوم است که سکوت، علامت آرامش نیست آسوده باش ، حالم خوبستفقط در حیرتم که از چه هوای رفتن به جائی دور هی دل بی قرار را پی آن پرنده می خواندبه خدا من کاری نکرده ام فقط لای نامه هایی به ریراگلبرگ تازه ای کنار می بوسمت جا نهاده و بسیار گریسته امچرا از اینکه به رویای آن پرنده خاموش خبر از باغات آینه آورده ام، سرزنشم می کنید !؟خب به فرض که در خواب این چراغ هم گریه ام گرفت باید بروید تمام این دامنه را تا نمی دانم آن کجاپر از سایه سار حرف و حدیث کنید !؟یعنی که من فرق میان دعای گریه و گیسو بران باران را نمی فهمم !؟خسته ام ، خسته ، ریرا ...
(سید علی صالحی)

0 comments:

 
سزار | TNB