Subscribe News Feed Subscribe Comments

مصدومیت



خوب آدم است دیگر. گاهی فوتبال بازی می کند، گاهی دروازه می ایستد و گاهی هم انگشت کوچک دست چپش در می رود.

خب امروز بر اثر غیرت و تعصبی که هنگام بازی از خود بروز دادیم دچار مصدومیت شدیم. استخوانهای انگشت دست مان تشخیص دادند به علت عدم همزیستی مسالمت آمیز زین پس هرکدام راه خود را بروند. پس تکه بالایی به سمت چپ منحرف و قسمت پایینی به سمت راست هدایت شد و البته مقداری از تندروهای جناح راست هم از چارچوب انگشت فراتر رفتند و به بیرون منتقل.

اما نکات سیاسی بهداشتی اجتماعی فراوانی داشت این قضیه ما، که به ذکر چند نکته اکتفا می کنیم.

1.ما در هنگام حادثه در منطقه دورافتاده ای از تهران بسر می بردیم پس به سرعت سوار بر وتول پرسان پرسان به در بیمارستانی رسیدیم. اما در هنگام ورود مامور محترم حراست دستور فرمودند که حتما بنده قوانین اخلاقی جامعه اخلاقیمان را رعایت نموده و شلوار پوشیده به بیمارستان وارد شوم. توضیح اینکه من در هنگام مراجعه یک جوراب ورزشی دقیقا تا زیر زانو و یک شورت ورزشی در بر داشتم. همین جا من از زحمات دوست و همراه محترمم کمال سپاسگزاری را دارم چون من با یک دست داغان و دست دیگری که برای عدم خونریزی بیشتر دست اول را همراهی می کرد قادر به پوشیدن شلوار بدون کمک نبودم.

2.اصولا چون عادت به کولی بازی و اشک و ناله ندارم شاد و خندان به محضر دکتر کشیک وارد شدم. پرستاران با دیدن من لحظاتی سکوت کردند. دکتر مربوطه هم چند سوالی پرسید ولی چون دیدن بنده اظهار دردی ندارم پرستاران که به سراغ صحبتهای متفرقه خود رفتند دکتر هم با تلفن مشغول صحبت شد. و البته در پی نصیحت دوستم مبنی بر اظهار درد و شیون نمودن ترجیح دادم تذکری در باب درد دستم به دوستان بدهم.

3.هرچند برادرم بگوید عین پیرمردهای غرغروی سلطنت طلب شدم و مدام از وضع موجود می نالم اما فاش می گویم وقتی برای عکس به رادیولوژی رفتم و دکتر مربوطه فرمودند به علت قطع برق باید نیم ساعت معطل بمانم اعتراف کردم بهترین وضعیت در بهترین خاورمیانه را داریم. وقتی خدمت دکتر عرض کردم این استخوانی که محض رویت عموم سر از پوست بیرون آورده درد می کند فرمودند: کاری از دستم بر نمیاد!! به نظر شما در این شرایط اگر خواست کسی بمیرد؟ خوب بمیرد.

داخل پرانتز: وقتی قرار شد عکس بالا گرفته شود در ادامه مزه پرانی هایم به دکتر گفتم: این مچ بند آرسنالم هم تو عکس میوفته؟ دکتر هم که از طرفداران پروپا قرص شیاطین بود گفت: حیف دست تو و اون عکس که این توش باشه

4. مجددا پیش دکتر اول برگشتم ایشان هم بالاخره متوجه شدند انگشت من در رفته. فرمودند: دکتر ارتوپد ما نیست (به به تشریف ندارن) توانش رو داری همینجا برات جا بندازمم اگر هم نه برو پیش یه ارتوپد. و ما هم در کمال پرروئی خواستار بازگشت به حالت سابق در همان مکان مقدس شدیم.

5. اما یک تشکر ویژه از کسی که در انتها زخم را پانسمان نمود بخاطر محبتش و اینکه چند بار من را با واژه پسرم خطاب نمود و از آلامم کاست.

پ.ن: در پی این حادثه وپارگی رباط لیگامنت پا در ابتدای امسال؛ ممنوع الفوتبال شدم.

0 comments:

 
سزار | TNB